شعر عاشقانه برای عشقم❤️+ اشعار عاشقانه کوتاه و خاص • مجله تصویر زندگی

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

وقتی تو باشی ؛ زندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناست !

می شود امشب میان ِ لحظه های عاشقی

مادرم شاعر نیست
در عوض نصف غزل های جهان را گفته
شعر را می‌فهمد
مادرم قافیه‌ی لبخند است
وزنِ احساس
ردیفِ بودن
مادرم مثنوی معنوی است
حافظ و سعدی و خیام و نظامی …
اصلاً
مادرم شعرترین منزوی است
من رباعی هستم
خواهرانم غزل‌اند
پدرم شعر سپید
خانه‌ی ما شب شعر
صبح، بیدل داریم
با کمی نان و پنیر
ظهر، سهراب و عطر ریحان
شب، رهی یا قیصر
مادرم شاعر نیست
در عوض نصف غزل‌های جهان را گفته
دفتر شعرش: آب
ناشرش: آیینه
و محل توزیع: خانه‌ی کوچک ما …

نکند صبح شود جای تو خالی باشد؟
بوی عطر تو فقط بر تن قالی باشد؟

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادی
کاش که اخر این فال هم عالی باشد

تو تموم لحظه هامی

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

تو روز و شب و

براے رسیدن بہ تو
هر چقدرم سخت باشہ و طول بڪشہ
صبر میڪنم چون این عشق
ارزش موندن و داره…
چون من فقط با تو خوشبخت‌ترینم…

کاش “خیالت ”
هر “شب” مهمانم نبود

دستــــــــــم نقاشی بلد نیست

هنوز
ازمن روزتولدم رامی پرسی
پس آن چه راڪه نمی دانی
بنویس؛
روزعاشق شدنم به تو
روزمیلادِمن است …

ڪم شــدنت نباش

ڪم باش !

شایـد تصــادفی باشــہ

دلتنگ شدن حس نبودن کسی ایست که . . .
تمام وجودت به یکباره تمنای بودنش را می کند . . .

سودای تو از سرم به در می‌نرود
نقشت ز برابر نظر می‌نرود

روزی تو آیی…

《ݪــــج》 میـڪنیم

گزیده شعرهای عاشقانه

روی پیشانی ام سیاه شده
دستمال ِ سپید مرطوبم
دارم از دست می روم اما
نگرانم نباش ، من خوبم !

خوشبختی یعنی:
همیشه آدمایی تو زندگیت باشن
که افسوس بخورے چرا زودتر باهاشون آشنا نشدے

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

دکلمه عاشقانه

یک شب به تمام مردم شهر
ثابت می‌کنم…

دوستت دارم ،
بی بهانه ،
با شوقی کودکانه ، ساده تر از سکوت ، عاشقانه …

شیرین تر از آنی که بگویم عسل هستی
در صحبت عشاق تو ضرب المثل هستی

وگونه هایت را
که از عشق داغ است

خیلی ها
دوست دارند
جایِ آدم معروف ها
سیاستمدار ها
و یا دکتر، مهندس ها باشند
من اما
دلم می خواهد
جایِ کسی باشم
که تو
عزیزم صدایش می زنی…

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

یه تصویرِ قشنگی که
زمین از آسمون داره

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

عاشقانه ها

وقتی که به دیدار تو بسته ضــربانم

تو هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستی !!!

حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !

در کویر داغ و سوزان ، سایبانت

من نگاه آخرت را عشق معنا میکنم
ای زلیخا یوسفم کردی دلم دیوانه شد

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

“نفَـس”های توست ……..!!!

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

از شهری که هـوایـش …؟

با نگاهت عاشقم کردی،‌ دلم دیوانه شد
خنده بر لب شاعرم کردی دلم دیوانه شد

چشمان تو عاقبت
غــــزل گویم کرد

روحم را
با تداوم نگاهت
به شبانه هایم
بند می کنم
حریم چشمانت
سکوت مخملین شب را
می شکند
و….عشق….
هزار و یکشب خاطراتت را
آغاز می کند

آخر چه کند با دل من علم پزشکی

در صف ِ جبر خاک منتظرم
اختیار زمان تمام شود
زندگی مثل فحش ارزان بود
مرگ باید گران تمام شود !

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

ڪم باشی گُمــــت کنــــد

که عشق به
نازِ دلبری می ورزد

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

بی ﺭﯾﺎ ﭘﺎﮎ ﻭﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭجـود

که نداری خبر از من…

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

ﺩﻭﺳــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺣﺮﻣﺖ ﺍﺳﺖ

در نهانخانه جانم گل بی خار منی

با خیالِ تو تا صبح
من در خواب

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

قشنگترین ترکیب دنیاییم.

لبانت را
که سکوت کرده اند برای عشق

وقتی تو باشی ؛ وقتی تو همه زندگیم باشی ، این دل فدای قلب مهربانت می شود ، چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت می شود !

 شعرهای عاشقانه غمگین

دوســــت شــدنـ من و تـو

جــــدا کـــردنمـــــون

اشعار عاشقانه خاص

نه مهلت میخواهم نه بهانه

ای تو که بی تو بودن برایم خواب همیشگی است !

رخ نمایی بر من عاشق میان گل رخان

زمستان باشد و…
برف باشد و…
سوز باشد و…
نیمکت
پارک
یخ زده باشد و…
تو
در کنارم…
با وجوده اینهمه گرما
بزرگترین دروغی که
می توان به آن خندید
سرد بودن هواست !!!

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

مرا جواب می کند
سکوت چشمهای تو
و باز تنگی نفس
و باز هم هوای تو …

عمر نوحی را بگیرم جاودانت می شوم

بسوزد هفت دریا را….

عشق گاهی ننگ و گاهی، رقص پرچم

 

یغما گلرویی، کتاب باران برای تو می بارد

سوگنـد به نامت که تـو آرام منی

مرا آتش بزن من
سوختن رادوست مى دارم
من ازققنوسهاآموختن
رادوست مى دارم
به شب آویختم فانوس
زرین خیالم را
غزل در نیمه شب افروختن
رادوست مى دارم

 

 

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

قلب من نیز هرگز از دوست داشتنت

عشق من بین تا کجا ها
صحنه سازی میکنم

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

ضربان قلبش بره رو هزار

جز یاد تو بر صفحه ذهنم خبری نیست

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت
در بین غزل نام تو را داد زدم، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما …
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت
در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟
می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت …

دست در دستان ِ من ، دعوت به یک رقصم کنی

گزیده شعرهای عاشقانه

شعر های عاشقانه

عجلہ کن
وقت تنگ است
همین حالا بہ آنکہ دوستت دارد
بگو
دوستت دارم
بگو
دلم برایت مے تپد
بگو
مے خواهمت
دارد دیر مےشود
عجلہ کن

میشود

اگـــر هنوز هم

دوباره
می زند به این سر جنون گرفته ام
دوباره انقلاب من…
دوباره کودتای تو…

با اسمِ کسی
اگر دلی می لرزد

دوستت دارم ،
ای شکوه موج ، ای خروشان بر دل ساحل خاموش ،
ای بهار دل دلتنگ من …

محمد سلمانی

با نگاهت چشم من مشتاق باران میشود
ای تو باران نرگسم کردی دلم دیوانه شد

مثل یک کودک لجباز ؛
فقط میگویم
من تورا
باز تورا
باز تورا می خواهم

خسته ام… از تـــــو نوشتن…!
کمی از خود می نویسم
این “منم” که،
دوستت دارم…!

تورا آرزو می کنم

نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام
فرسنگها هم دور باشی
هوایت که به سرم بزند
می نشانمت…
کنار رویا هایم
دستهای دلواپسی ام را
قفل میکنم به بودنت…
تو…
همان جان منی…
که گاهی می رسی به لبهایم….

منبع

نوشته عاشقانه

شعر عاشقانه کوتاه

عشق من مرز نمی شناسد

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

 

گزیده شعرهای عاشقانه

متن عاشقانه برای عشقم

امـا با دنیـا همـــۅ 《عــۅض》 نمیـڪنیم

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

خودکشی بر چهار پایه ی عشق
مثل اثبات دال و مدلولی است
نگرانم نباش ، من خوبم
« مرگ یک اتفاق معمولی است ! » *

وقتی تو همدمم باشی ؛ دیگر تنهایی با من بیگانه می شود ، غم و غصه های دنیا در قلبم فراری می شوند !

تو اگر رویای من باشی…
هر زمان بیایی…
ساعت عاشقی ست…
من…هر شب
ساعت را
رأس رویای آمدن تو کوک می کنم!!!

وقتی تو باشی ؛ قلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی !

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

هیچ حسی ندارم از بودن
تیغ حس میکند جنونم را
دارم از دست می دهم کم کم
آخرین قطره های خونم را

این پریشان حالی و
دیوانگی با ” من” نبود …!

در انتهای نگاهت

می شوم

تو را با پنج حسم میخواهمت
بو میکنم موهایت را
لمس میکنم دستهایت را
چشم میدوزم به چشم‌هایت
گوش میدهم به صدای نفسهایت
و مزه میکنم لبهایت را

برای ِ بـی آرزو

با لبت بر غزل آرایه گذاری کردم

عکس نوشته عاشقانه قلب من مال تو

دلتنگ شده ام
نمیدانم ! شاید برای تو
یا شاید برای دیروزهایی که باتو گذشت
از ایـــــنجا
صدایت میـــــکنم !
تو از آنــــــجا بغلم کن !
دلــــم گرفــــته

کـار هیچکســی نیــست

کفش‌های سیاه من
با لکه‌های کهنه‌گی‌ شان
با سوراخ‌هایی که باران را
به جوراب‌های من پیوند می‌دادند
چه‌قدر دنبال تو آمدند
چه‌قدر صبورانه منتظر ماندند
برای شنیدن صدای کفش‌هایت
بر سنگ‌فرش پارک پرت کنار بزرگ‌راه
چه‌قدر رج زدند آن خیابان خاطره‌خیز را
برای تلاقیِ کوتاه نگاه‌هامان
که همیشه ختم می‌شد به اخمِ تو
و من چه ظالمانه از یاد بردمشان
با خریدن کفشی نو
کفشی که قشنگ بود
اما نمی‌توانست تازی‌وار ردت را بو بکشد
و گم شدم با کفش‌های تازه‌ام
در خیابان‌هایی که به تو نمی‌رسیدند
بل‌که هنوز
در کنج انبار آن خانه‌ی قدیمی
جفتی کفش سیاه کهنه مانده باشد
که نمکی‌ها هم
روی خوش به آن‌ها نشان نمی‌دهند
باید دوباره بپوشمشان!
شاید آن کفش‌ها هم‌چنان
راه رسیدن به تو را بلد باشند

ﺩﻟﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ ؟!
ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ
ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺯﺩﺩ
ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﯽ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﺮﺩﺍﻧﺪ
ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮﯾﺴﺖ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﺗﺎ ﮔﻼﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ …

برایت
هر شب
عاشقانه تر می نویسم
تا همه تب کنند
در حسرت داشتن
معشوقه ای
شبیه تو ….

ﺻﻔﺎﯼ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﻭﺑﻼ‌ﻫﺖ ﻧﯿﺴﺖ

وقتی تو گل من باشی ؛ باغچه خشگ قلبم بهاری می شود ، این دل از عطر و بوی تو پر از محبت و صفا می شود !

هفته وسالهامی

در کار جهان خیر ندیدم ، به همه عمر
دیدم ز دو چشمت که تو خیرالعمل هستی

دوستت دارم
تو همیشه با من بمون
این حس و از نگام بخون
تو رویای عشق منی
دوستت دارم اینو بدون

مرده ام ، شاید که شد با بوسه ای “هستم” کنی!

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

وقتی تو عشق من باشی ؛ این چشمها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب می شود ، حضور تو در کنارم تنها آرزو می شود !

عشق گاهی زخم و گاهی مثل مرهم

با نگاهت غزلی پایه گذاری کردم

به غزل با مژه ات سایه گذاری کردم

حمیده غلامی

زیباترین شعرهای عاشقانه

شعرهای عاشقانه زیبا و جدید

از «تو» ممنونم
که دوستت دارم!
تو، میتوانستی جورِ دیگری باشی،
جوری که…
هرگز نتوانم دوستت بدارم…!

برای دل بی تابت اما
چه می توانم کرد
جز دوست داشتن تو..

امــــــــــا

چشمانت را
می بوسم
که گریسته اند برای عشق

ابروی تو انگیزه شده، شعر بگویم
در صفحهء قلبم، توچه زیبا غزل هستی

متن های عاشقانه

یه نفر باشه که بخاطر تو

برای با تو بودن

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

بسکه آن دلبر عاشق کش ما هست حسود
بر خیابان دلم کاشت دو تا تیر عمود

قلب کسانی‌ست که دوستشان داریم…

مقصد همین حضور من و توست

《دعــۅا》 میـڪنیم

.وقتی کنارمی

ای بی خبر از عشق…

بی قراری های

این حرفِ مرا
فقط کسی می فهمد

تمـامِ دلخوشے هایم
تو هستے
همانےکہ
بہ قلبِ من نشستے
همانے کہ شدے
“دار و ندارم”
تورا با جان و قلبـــــم
“دوست دارم

 

‏صبح یعنی
منِ دیوانه
در آغوش تو بیدار شوم
تو بخندی به منو
میخِ همین
خنده کِشدار شوم

تمام دلخوشی هایم تویی
دارو ندارم
تو را با جان و قلبم
دوستت دارم

برآید از دلم آهی

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········

ما در منطقه‌های مختلف زندگی نمی‌کنیم،

کلبه ای خواهم ساخت

بعد مدت ها که آمد مثل من عاشق نبود
گرچه عاشق بود اما عاشق سابق نبود
یا برایش مثل یک بازیچه بودم یا که این
مرد شاعر، دختر چون ماه را لایق نبود
دوستش دارم هنوز و دوستش دارد ولی
حیف با من هیچ گاهی نازنین صادق نبود
از همان اول اگر می گفت حالا یحتمل
مرد شاعر این همه وارونه و دل دق نبود
از همان اول اگر می گفت عاشق هست حال
شاعر این عاشقانه همدم هق هق نبود
از همان اول اگر می گفت عشق اش نیستم
قلب من هم احتمالن مثل الآن شق نبود
از همان اول اگر می گفت میرفتم کنار
گرچه عاشق بود شاعر، لیک بی منطق نبود
حال من مثل کسی می ماند آن گاهی که در
بین اقیانوس ماند و پیش او قایق نبود
عشق دزدی را بلد بودم ولی افسوس که
مثل مرد ایده آل اش نام من سارق نبود

کاش همسرم بودی
و در آشپزخانه‌ی کوچکمان
غذا کمی میسوخت
شیر سر میرفت
یک بشقاب چینی میشکست
یک لیوان کریستال هم
از همان فرانسوی‌های اصل !
من
مثل مردهای قدیم
داد میزدم:
حواست کجاست خانوم؟!
و تو
آرام و با لبخند میگفتی
به تو آقا …

در سرت کل ّ ِ خانه چرخیدن
توی تقدیر در به در گشتن
هیچ راهی برای رفتن نیست
هیچ راهی برای برگشتن

ماندن به پای کسی
معرفت می خواد نه بهانه

چشمانت چه خوش

پروانه ها در من دوباره گرم پروازند
آوریل و فروردین و می در حال آغازند
کاج و صنوبرهای عاشق در کنار باغ
با سروها و تاک های مست و طنازند
ارکیده های گوش ماهی و شقایق ها
دارند در باغ کناری عشق می بازند
درنای قطبی و پرستوهای دریایی
با سارهای صورتی سرگرم آوازند
گنجشک ها و یاکریمان و قناری ها
مشغول تمرین روی یک سمفونی جازند
بر سقف ایوانم پرستوهای عاشق باز
با عشق با خار و خسک ها لانه می سازند
بر ساحل روحم هـزاران قـو روانند و
گردن کشان تا قلب دریا پیش می تازند
حس می کنم تو، باز اینجایی که اینگونه
کون و مکان عاشق شده اند و نغمه پردازند
حس می کنم رد نفس های بلندت را
بر گردنم پروانه ها در حال پروازند

مکان حقیقیِ زندگی ما

آرزویــی زیبـــاتــر از

گل شوی در باغ عشقم ، باغبانت

عقربہ ها
بہ سرعت برق و باد در گذرند

اصلا هم نگرانِ

رضا احسان پور

عــــــــــسل
گاه شیرین می شود ، گاهی پر از غم

روز و شب از خاطرت
مهمان نوازی میکنم.

········♦••♦••♦••❤️••♦••♦••♦········