بسکه گدا ببینم در مترو هرروز
بر حال وروز آنها من اشکبارم
من فرد کارمندم مترو سوارم
هر روز رفت و برگشت این گشته کارم
پُـزت عالـی بـه وقـت خـواستگــاری
ولی اکنــون همیشـه آس و پاسی
دو شعر طنز و خواندنی درمورد زندگی کارمندی به مناسبت فرارسیدن روز کارمند تقدیم به تمامی کارمندان زحمتکش و با وجدان.
شعر طنز زندگی کارمندی
بــرای خــاطــرت از جــان گــذشتم
چقــدر ای مــرد ، رنـد و ناسپاسی
از لحظه ی ورودم تا وقت اخراج
جنگاوری نمونه در کارزارم
با یک بلیط ارزان کلی مسافت
از خانه تا به کارم ره می سپارم
به او گفتـم : تحمـــل کـن عـزیزم !
نــدارد ســود عجــــز و التمــاسی
به مـن گفتا :دلت خوش کارمندی
نه گیری رشـوه ای،نـه اختلاسی
نه تفریحی ،نه مهمانی ،نه گردش
نه ماشینی ،نه فرشی،نه پلاسی
بخشکی شانس، از فکـر و خیـالات
نمانـده در سرم هــوش و حواسی
به اوگفتم :بفـرماچـاره ام چیست؟
اگــر کـــه چـاره کـــردی اقتباسی
از بس که هل دهندم هر سوی مردم
آید برون دمارم از روزگارم
هم شیر مرغ دارد هم جان آدم
با قیمتی مناسب آید بکارم
وقت سوار گشتن چون میوه ی کال
وقت پیاده گشتن من آبدارم
هروز شاهدم بر دعوای مردم
بی طاقتیشان را افسوس دارم
نه انگشتر، نه گردنبند ،نه گوشوار
نه مانتوئی، نه چادر،نه لباسی …
طلاقم ده ،رها گـــردم زدست ات
نگیـرم بعــد از این با تـو تماسی !
اشعار طنز زندگی کارمندی به مناسبت روز کارمند
دستم زبسکه گیرد آن میله محکم
در کتف خویش دردی جانکاه دارم
حسرت بدل بماندم یک دم نشینم
سرپا میان مردم تحت فشارم
دهی اُملت به من هـر روز و هـرشب
نمی بینـم به دست ات اسکناسی
زنم گـــوید بـه من ، تو بی کلاسی
نــدارد زنــدگــی بـا تـو اســــاسی
بازار داغ باشد بازار مترو
بهر خرید اجناس من بی قرارم