شعرهای روز مادر / شعرهای زیبا برای روز مادر • مجله ازدواج

بهشت زیر پا مادر شرق…

و خانه با وجود مادرم; آسمان برای ما کوچک است…

روز مادر مبارک…

شعرهای زیبا در مورد مادر

صفحه روزگار تاریک شده است
مامان دفترم را باز کرد
هیچ نشانی از وجود من نیست
وجود من چه بود مادر؟
نامختا مرا دوره کلاسی است
سعی کردم رانندگی کنم مادر
من یتیم هستم و چرخ را می چرخانم
مادرم را از دست تو ربودند
به زندگی من بینداز
تا کی به زانو در می آید، مادر
حالا من اونجوری که گفتی نیستم
آرایش برای همه مادران
هر روز هوا گرم است
مادر به قلبم افزود
در مورد ستاره من دروغ گفتی
دریای آسمان آبی مادر
این ابر آتش دل من است
من روی چرخ هستم، مرد، مادر
همه شانس ها علیه من است
برخاستم او گوند مادر
ابریشم بخت من خالی است
ناگهان مامان
این کودک دردی آشنا دارد
ایکاش به دنیا نیامد مادر
این شعری است که برای تو گریه می کند فرزندم
با خون آواز مادر

شعرهای زیبا در مورد مادر / شعر برای روز مادر

دستت با هیزم و طناب بریده و زخمی شد
کاشت و خرمن کوبی کمرت را خم کرده است

شما حتی یک لحظه را در دنیا سپری نکرده اید
زندگی شما با سرگردانی و دویدن در جنگل و بیابان به پایان رسید

لالالالا ممنون از بدن خسته ات
فدای بوی پیراهن مادرم

فدای تو که مرا در گهواره تکان دادی
لطفا شب ها برای من نخوابید

تا صبح برایم لالایی خواندی
ممنون که برای من آرزوی موفقیت کردید

لالا به لطف تو دلم پر از آرزو و آرزوست
بدون تو دنیا برای من زندان است

لطفا یک کیسه هیزم به پشت خود حمل کنید
ممنون از دستان پینه بسته شما

یا در حال کاشت بودید یا به دنبال دام بودید
لالا چشمانم پر از اشک است به لطف تو

تو شادی دنیای من بودی
خورشید حتی در گوشه قلب شما نیست

بهار ارغوانی دستان شما نخواهد بود
اگر تمام خوشبختی های دنیا مال من بود

هرگز ارزش خوابیدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت

لالا فدای خود غمگینم

به لطف این واقعیت که اکنون تنش بیمار و رنج است.

شعرهای زیبا در مورد مادر / شعر برای روز مادر

ای صبور در خانه مادر
E شمع تو چراغ خانه ای مادر

عطر تو عطر هر بهار است مامان
وای مامان عشقت عالیه

ای نام مال تو چه نفاق ای مادر
او پادشاه غم و وفاداری است، مادر

تو که بهشت ​​بودی مادر

کان وعده اوست خدایا تو مادر

ای افضل و ای پروردگار و ای شاه کلید من مادر
در این لحظه کودکی، تو امید من هستی مادر

آه، هر شب و هر روز بی خواب می خوابی
در آن لحظه خدا تو را صدا زد مامان

این نام شماست، نام شما در روز اول
همه از حضورت متعجب شدی مامان