اشعار وداع رمضان; ماه خدا کم کم داره تموم میشه • مجله ازدواج

ذوق شاعرانه شاعران کشورمان به مناسبت این ایام اشعاری را خلق کرده که خواندنی و بازخوانی است. مرحوم صائب تبریزی، مرحوم محمدحسین شهریار، محمدمهدی سیار، علی محمد مودب، حجت الاسلام جواد محمد زمانی، علیرضا قزوه و محمود طاری به این مناسبت اشعاری سروده اند که به شرح زیر است:

شعر پنجره باز از علی محمد مودب

ماه رمضان باعث شد خدا را ببینیم

هر سحر، ماه رمضان را از ما یاد کن

غزل وداع با رمضان اثر صائب تبریزی

بنال از این نوا به نینوا آرام آرام



مجله ازدواج

احیا نشدم بگو چندتا فرشته

که فقط از ما می خواهد که با غیرت شروع کنیم

«شهریار» این نعمت را از دست خدا می گیرد

غزل شام آخرین و … از علیرضا قزوه

با اشک صورتت را خوشبو کن

گفتند کجایی؟! او به دنیا آمد و رفت

در شب قدر اگر با عاشقی مصافحه کند

با خودم فکر کردم حالت خوبه

روزه این شخص برای ذوق و طهارت گرفته نمی شود

رمضان های بی شماری آمده است

کسانی که برای وداع با رمضان به «صائب» رفتند

قصیده جلوه جان اثر استاد شهریار

ماه رمضان مایه شفای هر روح و دلی است

صبح با باد شعبان و رجب آمد

رمضان جلوه زندگی می دهد و روح را جلا می دهد

تا زمانی که یک روح وجود دارد، خدا وجود دارد که برکت دهد

چه شبی بود که آرام آرام از ما جدا شد

می ترسم ماه رمضان امسال هم به جایی نرسم

شاعران برکت امیر و وزیر دارند

زمزمه رازداری و نیاز به ماه رمضان از بین رفته است

چرا رفتن شب قدر را از دست نمی دهم؟

ندای پنهانی این شب، ارش رحمان را فرا می خواند

رمضان های زیادی در زندگی من آمده و رفته است

غزل فرید توبا از جواد محمد زمانی

او که حلوای ارادت را در دهان چشید

اگر قدر آن را بدانی، همه شب ها قدردانی می شوند

ماه رمضان در راه است، اما آیا شما تغییر می کنید؟ هرگز

از سفر طولانی ماه رمضان آمده ایم

رمضان سایه مهر را از سر ما بر می دارد

بهشت بنده غافل را در گمراهی گرفتار می کند

بیشتر از آن، ما از دنیا چاپلوسی نخواهیم کرد

سر خورشید آرام آرام از پشت جدا شد

افسوس که ایام مبارک رمضان تمام شد

داروی درد از این دارو شفا می یابد

روزه با فطره بی خطر و شب قدر برای شماست

تسلیم و رضایت از خدا می خواهد

غروب روز عاشورا در میان کشتارهای دل

چه چهره ای این پنجره باز ما را حمل می کند؟

غفلت از زمان موعود اشتباه بزرگی است

دیگه چی به دلت بگی

آرام آرام راهی کربلا می شود

قیمت لیله القدر را نمی دانستیم

دوستان فقط باید در این آستانه صبور باشید

ما متوجه زیبایی راز ماه رمضان نشدیم…

دیر آمد و زود رفت

خدا از فرصت استفاده نکرد و به ما ابراز نظر کرد…

نیمه های شب از رختخواب بلند شوید و خیلی حرف بزنید

دل شب جغدهایی که زخمشان از تیغ هجران است

نگذار از جذابیت های رانندگی غافل شوم

افسوس که این ماه مبارک شکسته شد

روزه با سنگ تمام می شود و مجازات می شود

مهمانی تمام شد ؟

فرصت توبه گذشت، پس کی؟

هر شب با دلم می گفتند

تا آتش گرسنگی رمضان صورتش سرخ شد

این یک نعمت خدا بود که باور نکردیم

فکر اینکه با اشک هایت غریبه شوی

دعا کننده دو عالم نماز می خواند

اصلا توبه میکنی!

فکر حضور در مسجد خدا

پلک زدم، پستچی اومد و رفت

از امشب دلت را برای سفر آماده کن

این همراه و آبجو دوباره ما را ترک کرد

بدرود تشنگی و اشک و لبخند و سکوت

با قامت، مانند یک تیر در این جنگ آمد

هر احمقی کم کم به جایی می رسد

آن ماهی که شب قدر در او نهفته بود گذشت…

زندگی آمده و رفته، هیجان آمده و رفته است

دل مردم به شروع این ماه مثل شمع نیاز دارد

رمضان تمام شد، اما روزه و قرآن باقی است

هر اذانی برای ما دعوتی عاشقانه برای سرود خواندن است

مثل اشک های متعصب بر حجاب مژه ها

دست یک دوست را بگیر، آرام آرام شفا پیدا کن

تمام آن پروازهای ما در یاد او ماندگار شد

مطمئن باشید ظالم مجازات خواهد شد

نگذارید تعطیل شود، رمضان را باز کنید

شام تمام شد و من با گریه نشستم تا خداحافظی کنم

بار گناه را از دوش همه بردارید.

آیینه آتش رمضان خود را دیدم

و هر که اعم از اعضاء و جواهر به جهاد

هدف! لطف خاص تمام شد

رفت و برگشت بر لب تشنه ی عزادار

زمان کمی برای گفتگو باقی مانده است

فکر کنم اسمت اومده و رفته

ماه خدا کم کم داره تموم میشه

امسال روزه نگرفتم، فقط گاهی

به ناچار نعمتش را داد، خدا پس می گیرد…

و این سرنخی است که او از افراد با ایمان می گیرد

همونی که دیروز به من اذن رمضان داد

باز هر بامداد و هر شب افق مملو از تجلی آن است

از نامه اعمال سیاهی چو رفت

وسط شعله میسوزد اما آرام

که هر جنایتی را می بخشند و آرام آرام خطا می کنند

داری میای؟

کل شهر را بشناسید

فرصت کشف این راز از ما دور است…

آیا شما را به فکر وا می دارد؟

با توجه به نزدیک شدن به ایام پایانی ماه مبارک رمضان به اشعار برخی از شاعران کشور خداحافظ رمضان ما پرداخت می کنیم

اجازه نده که رفتن یوسف بر قلب یعقوب تأثیر بگذارد

یکباره سی عید به دنیا گم شد

دیدم عین آینه ی خلسنا است

آخر این ماه گفتند

آرام آرام خود را از گدای آنجا محروم کن

شما فقط به آمدن و رفتن فکر می کنید

در فصل فضل و فضل کند باشد

روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، ماه بندگی و میهمانی خدا، امشب آرام آرام از سفره می گذرد و فرصت زندگی ما برچیده می شود.

تمام شب ها یکی پس از دیگری گذشت

از این ماتم مثل خیمه های سوخته «یاسر» بسوز

سال آینده هم به آن فکر کنید

پلک هایم را بستم و خواب آمد و مرا با خود برد

مثل باد سبک شد و مثل کوه سنگین شد.

قلب ناباور من صدا می زد:

قسمت ما به فیض عمومی تبدیل شده است

شیراز به سوی اوباش بیداردلان رفت

در شب قدر به آینه نگاه کردم

توبه کن، توبه کن! دیر خواهد شد

از لذت شب لذت نبر

او دیوانه وار عاشق او خواهد شد

خشن شد، مثل یک ردیف مژه، یک ردیف اطاعت

ردیف به ردیف تا اذان؟

یک نفس از آستانه عشق دور نباش

مرگ باید تو را به راه آرد دل ببرد، از حال خود غافل نباش

از میله گان با ارتفاعی مثل کمان شروع کرد

ناگهان تمام اوراق گم شد…

خداوند سایه مهر را از سر ما بردار…

اشک در این ماه نجات ما ماند

خواب دیدم نمی توانم به نماز رمضان برسم

غزل این رمضان نیز توسط محمد مهدی سیار نوشته شده است

شعرهای وداع ماه مبارک رمضان

اشعار زیبا برای وداع با ماه مبارک رمضان

حق مظلوم را به وفاداری خود نپردازید

برخیز و توبه کن

غزل با ماه خدا اثر محمود طاری به پایان می رسد

من در آستان او به دنیا آمدم

من می دانم که در این مرحله جایی برای ناامیدی وجود ندارد

بیهودگی ما چرا به دنیا آشکار نشود؟

بال خلسه نزول، در آغوش گرفتن.

بعد از آن دست من و دامن زیبای رمضان

آه چه می درخشد آینه دلش…

در دو دنیا هر اتفاقی بیفتد راضی می شود