اشعار وداع رمضان; ماه خدا کم کم داره تموم میشه • مجله ازدواج

بنال از این نوا به نینوا آرام آرام



مجله ازدواج

اشک در این ماه نجات ما ماند

آرام آرام راهی کربلا می شود

بدرود تشنگی و اشک و لبخند و سکوت

مرگ باید تو را به راه آرد دل ببرد، از حال خود غافل نباش

شام تمام شد و من با گریه نشستم تا خداحافظی کنم

با توجه به نزدیک شدن به ایام پایانی ماه مبارک رمضان به اشعار برخی از شاعران کشور خداحافظ رمضان ما پرداخت می کنیم

رمضان های بی شماری آمده است

قسمت ما به فیض عمومی تبدیل شده است

ماه رمضان مایه شفای هر روح و دلی است

هدف! لطف خاص تمام شد

افسوس که ایام مبارک رمضان تمام شد

بعد از آن دست من و دامن زیبای رمضان

مهمانی تمام شد ؟

خداوند سایه مهر را از سر ما بردار…

شعرهای وداع ماه مبارک رمضان

اشعار زیبا برای وداع با ماه مبارک رمضان

غروب روز عاشورا در میان کشتارهای دل

مثل باد سبک شد و مثل کوه سنگین شد.

صبح با باد شعبان و رجب آمد

زندگی آمده و رفته، هیجان آمده و رفته است

ماه خدا کم کم داره تموم میشه

این یک نعمت خدا بود که باور نکردیم

چه چهره ای این پنجره باز ما را حمل می کند؟

رمضان های زیادی در زندگی من آمده و رفته است

غزل فرید توبا از جواد محمد زمانی

آیینه آتش رمضان خود را دیدم

با اشک صورتت را خوشبو کن

چرا رفتن شب قدر را از دست نمی دهم؟

در شب قدر اگر با عاشقی مصافحه کند

به ناچار نعمتش را داد، خدا پس می گیرد…

بیهودگی ما چرا به دنیا آشکار نشود؟

ردیف به ردیف تا اذان؟

مثل اشک های متعصب بر حجاب مژه ها

که فقط از ما می خواهد که با غیرت شروع کنیم

خواب دیدم نمی توانم به نماز رمضان برسم

غزل این رمضان نیز توسط محمد مهدی سیار نوشته شده است

آه چه می درخشد آینه دلش…

دل شب جغدهایی که زخمشان از تیغ هجران است

هر اذانی برای ما دعوتی عاشقانه برای سرود خواندن است

دیگه چی به دلت بگی

آرام آرام خود را از گدای آنجا محروم کن

هر شب با دلم می گفتند

با قامت، مانند یک تیر در این جنگ آمد

نگذار از جذابیت های رانندگی غافل شوم

قیمت لیله القدر را نمی دانستیم

غفلت از زمان موعود اشتباه بزرگی است

دست یک دوست را بگیر، آرام آرام شفا پیدا کن

او که حلوای ارادت را در دهان چشید

داری میای؟

روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، ماه بندگی و میهمانی خدا، امشب آرام آرام از سفره می گذرد و فرصت زندگی ما برچیده می شود.

باز هر بامداد و هر شب افق مملو از تجلی آن است

تا زمانی که یک روح وجود دارد، خدا وجود دارد که برکت دهد

زمزمه رازداری و نیاز به ماه رمضان از بین رفته است

با خودم فکر کردم حالت خوبه

سر خورشید آرام آرام از پشت جدا شد

قلب ناباور من صدا می زد:

بهشت بنده غافل را در گمراهی گرفتار می کند

آخر این ماه گفتند

فکر اینکه با اشک هایت غریبه شوی

شیراز به سوی اوباش بیداردلان رفت

شاعران برکت امیر و وزیر دارند

وسط شعله میسوزد اما آرام

دیدم عین آینه ی خلسنا است

روزه این شخص برای ذوق و طهارت گرفته نمی شود

من در آستان او به دنیا آمدم

بال خلسه نزول، در آغوش گرفتن.

داروی درد از این دارو شفا می یابد

توبه کن، توبه کن! دیر خواهد شد

افسوس که این ماه مبارک شکسته شد

فرصت توبه گذشت، پس کی؟

فکر کنم اسمت اومده و رفته

آیا شما را به فکر وا می دارد؟

یک نفس از آستانه عشق دور نباش

رمضان سایه مهر را از سر ما بر می دارد

از میله گان با ارتفاعی مثل کمان شروع کرد

ما متوجه زیبایی راز ماه رمضان نشدیم…

ناگهان تمام اوراق گم شد…

از لذت شب لذت نبر

شما فقط به آمدن و رفتن فکر می کنید

مطمئن باشید ظالم مجازات خواهد شد

در شب قدر به آینه نگاه کردم

تمام آن پروازهای ما در یاد او ماندگار شد

تا آتش گرسنگی رمضان صورتش سرخ شد

خشن شد، مثل یک ردیف مژه، یک ردیف اطاعت

خدا از فرصت استفاده نکرد و به ما ابراز نظر کرد…

می ترسم ماه رمضان امسال هم به جایی نرسم

اجازه نده که رفتن یوسف بر قلب یعقوب تأثیر بگذارد

رمضان تمام شد، اما روزه و قرآن باقی است

رفت و برگشت بر لب تشنه ی عزادار

ماه رمضان باعث شد خدا را ببینیم

بار گناه را از دوش همه بردارید.

در دو دنیا هر اتفاقی بیفتد راضی می شود

دیر آمد و زود رفت

دل مردم به شروع این ماه مثل شمع نیاز دارد

این همراه و آبجو دوباره ما را ترک کرد

نیمه های شب از رختخواب بلند شوید و خیلی حرف بزنید

تسلیم و رضایت از خدا می خواهد

که هر جنایتی را می بخشند و آرام آرام خطا می کنند

برخیز و توبه کن

غزل با ماه خدا اثر محمود طاری به پایان می رسد

بیشتر از آن، ما از دنیا چاپلوسی نخواهیم کرد

آن ماهی که شب قدر در او نهفته بود گذشت…

امسال روزه نگرفتم، فقط گاهی

او دیوانه وار عاشق او خواهد شد

در فصل فضل و فضل کند باشد

نگذارید تعطیل شود، رمضان را باز کنید

دوستان فقط باید در این آستانه صبور باشید

همونی که دیروز به من اذن رمضان داد

از سفر طولانی ماه رمضان آمده ایم

اصلا توبه میکنی!

زمان کمی برای گفتگو باقی مانده است

و این سرنخی است که او از افراد با ایمان می گیرد

دعا کننده دو عالم نماز می خواند

هر احمقی کم کم به جایی می رسد

پلک هایم را بستم و خواب آمد و مرا با خود برد

ماه رمضان در راه است، اما آیا شما تغییر می کنید؟ هرگز

پلک زدم، پستچی اومد و رفت

و هر که اعم از اعضاء و جواهر به جهاد

رمضان جلوه زندگی می دهد و روح را جلا می دهد

از امشب دلت را برای سفر آماده کن

«شهریار» این نعمت را از دست خدا می گیرد

غزل شام آخرین و … از علیرضا قزوه

کل شهر را بشناسید

روزه با فطره بی خطر و شب قدر برای شماست

سال آینده هم به آن فکر کنید

روزه با سنگ تمام می شود و مجازات می شود

فکر حضور در مسجد خدا

من می دانم که در این مرحله جایی برای ناامیدی وجود ندارد

از نامه اعمال سیاهی چو رفت

گفتند کجایی؟! او به دنیا آمد و رفت

احیا نشدم بگو چندتا فرشته

اگر قدر آن را بدانی، همه شب ها قدردانی می شوند

حق مظلوم را به وفاداری خود نپردازید

هر سحر، ماه رمضان را از ما یاد کن

غزل وداع با رمضان اثر صائب تبریزی

چه شبی بود که آرام آرام از ما جدا شد

یکباره سی عید به دنیا گم شد

تمام شب ها یکی پس از دیگری گذشت

کسانی که برای وداع با رمضان به «صائب» رفتند

قصیده جلوه جان اثر استاد شهریار

فرصت کشف این راز از ما دور است…

از این ماتم مثل خیمه های سوخته «یاسر» بسوز

ذوق شاعرانه شاعران کشورمان به مناسبت این ایام اشعاری را خلق کرده که خواندنی و بازخوانی است. مرحوم صائب تبریزی، مرحوم محمدحسین شهریار، محمدمهدی سیار، علی محمد مودب، حجت الاسلام جواد محمد زمانی، علیرضا قزوه و محمود طاری به این مناسبت اشعاری سروده اند که به شرح زیر است:

شعر پنجره باز از علی محمد مودب

ندای پنهانی این شب، ارش رحمان را فرا می خواند