شام غریبان شد مگر کین سان خموش شد خانهها
گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی
سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده
چگونه می گذری از گناه این مردم
گناه مردم بی رحم کوفه آیا تو؟
به صحرا بی کفن امشب
هر لحظه سوزهای فراوان به سینه داشت
سوز مکاشفات حسین و سکینه داشت
این شعله در وجود من از گریه روشن است
این سوختن نشانهٔ آرامش من است
ناباورانه زیر لب، فردا رود آن مقتدا؟
شام غریبان بر عزاداران حسینی تسلیت باد
بر خانهها بر کوچهها باریده نفرین سکوت
خلقت زنامردانگی ها غرق رشک است
«پس بازبان پر گله آن زادهٔ بتول
روکرد بر مدینه که یا اَیها الرسولصحبت از درهم و طلا کردند
مرد خورجین به دستی آوردند
شام غریبان حسینی تسلیت باد
دگر این شب سحر از پی ندارد
به تن این همه سردار سری نیست که نیست
ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز
مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شدهشام غریبان حسین امشب است امشب است
یک چند لحظه ای نظر از دوست برگرفت
اندوه شعله ور شد و سوز دگر گرفتشعله و دود تا فلک میرفت
شام غریبان حسینی تسلیت باد
این سوز خوب از همهٔ سوزها جداست
سوز طف و گداز شررخیز کربلاستدر انتظار سواری که می رسد از راه
میان دسته زنجیرزن تویی ها! تو!
رُباب بندِ طناب و خدا کُنَد امشب
به این بُریده نفَس بچه را نشان ندهددر بر گرفت پیکر در خون تپیده را
بوسید جای گونه، گلوی بریده راتمام عرش در دامان حسین است
معراج را سبب نه، که عین مسبب است
کامل ترین حقیقت آن سوز زینب استپیروزی اسلام از خون حسین است
ایثار و شهادت، قانون حسین است
یک کربلا مصیبت و صد قتلگاه غم
در قلب های سخت تر از سنگ اثر نداشتهنگامهٔ ورود به مقتل فرا رسید
نوباوگان فاطمه را سربریده دیدبر لب ماتم سرای» یاسر «این غم نقش بست
اشکها خون گشته و از چشم من افتادهاند
دردی که خون دل شده درمانمان کند
نوع دگر بسازد و انسانمان کندلب تشنه بریدند سرخون خدا را
آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد
این داغ در اجاق دلم بی شرر مباد
این زخم کهنه کمتر از این شعله ور مباد
بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست
تشنگان وادی آزادگی در بحر عشق
در کنار علقمه صد پاره تن افتادهاندقامت ز ینب ز الَم خم شده ساربان ساربان
التماس دعا
در دل صحرا شهیدان بی کفن افتادهاند
عاشقان در کربلا خونین بدن افتادهاندشام غریبان حسینی تسلیت باد
تاریخ روز واقعه را خون گریسته ست
بیش از هزار سال در اندوه زیسته ستشام غریبان بر عزاداران حسینی و عاشقان ولایت تسلیت باد
به نیزه دار بگو نیزه را تکان ندهد
به کودکی که به خوابِ خوش است جان ندهدجز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند
در شب تنهائیم تنها همین یارم شدهآزادگی جرمی سیه چون جرم دین است
این داغ در اجاق دلم بی شرر مباد
این زخم کهنه کمتر از این تازه تر مبادتن پاک شهیدان است
شیرازه های صبر و امیدش گسسته دید
خورشید را دمی که به زنجیر بسته دیدبر زخم بی شمار برادر نظاره کرد
هی پلک بست باز نگاه دوباره کردطفل یتیمی ز حسین گم شده ساربان ساربان
پرسید بانویی که قد از غم خمیده است
یاران! عزیز گمشده ام را که دیده است؟رفتی که اشک خواهرت را در بیاری
بغض گلوی دخترت را در بیاری
آیا نمیشد ای سلیمان زمانه
قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟آرام خفته بود سر از خاک برنداشت
انگار از مصیبت خواهر خبر نداشتباور نمی کنم که حسینم چنین شده
سر در بدن ندارد و نقش زمین شدهشمع غم روشن کنید
شام غریبان امشب است
شام هجران امشب است…
فرا رسیدن شام غریبان را به شما تسلیت عرض میکنیم.
شام غریبان حسینی تسلیت باد
زخمی شکفته، حنجره ای شعله ور شده ست
داغ قدیمی من از آن تازه تر شده ستآن سوی سوز و ساز، قراری نهفته است
در شعله زار درد بهاری شکفته استالتماس دعا
بوی تو میآید بگو پس پیکرت کو؟
گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو؟
التماس دعا
من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع
از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شدهخدا کُنَد که یتیمی که راه گم کرده
به زیرِ بوته ی آتش گرفته جان ندهدشام غریبان حسین امشب است امشب است
خم شد کنار یک تن بی سر، دلش شکست
قرآن ورق ورق شده دید و سپس نشستدنیا خجل ز دربدری های زینب است
خورشید هم نهان شده در پردهٔ شب استما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم
از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شدهشب شام غریبان حسین است
پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین
امشب اما جای او آتش علمدارم شدهبرایِ بردنِ یک سر چقدر خورجین است
بگو سنان که تو را دستِ این و آن ندهدعاقبت هرچه بود با سختی
شب، ترسناک بود و سراسیمه می دوید
طفلی که غیر عمّه امید دگر نداشتغروب شام غریبان و کوچه تاریک است
خدا به خیر کند مرد! صبح فردا تو،این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست»کربلا بستان عشاق است و هفتاد و دو گل
سوی دیگر یادگاران حسن افتادهاندزخمی که غنچه بسته و جانی از آن شکفت
وقتی دهان گشود جهانی از آن شکفتزمینِ تشنه و تن پوش تیر و تنها تو
هزار قافله در اوج بی کسی ها توسر در گریبان هر کسی مبهوت و مات آنچه شد
امشب تن مردانگی در بند کین است
رُباب آب ننوشیده تا نیاید شیر
به نیزه دار بگو بچه را نشان ندهد
اول درد و محن زینب است زینب است
که خورشید جهان بی سر حسین است
مرد بیمار این حرم تنهاست
دودی اگر آید برون از آه سینه سوز ما
ای شاه بی لشکر بگو پس لشکرت کو؟
امروز هم به سوی چمن ره گزیده است
گل های باغ سوخته را شب ندیده استزنی شکسته دل و ردّ سرخی از خورشید
که تکیه داده به دیوار تکیه ها با توشب شام غریبان حسینی بر شما تسلیت و تعزیت باد
شام غریبان گلهای باغ طاها است
گلهای پرپر شده از گلزار زهراست
عزاداریتان قبول و التماس دعا
بر خانهها بر کوچهها باریده نفرین سکوت
شام غریبان شد مگر کین سان خموش شد خانهها
سر در گریبان هر کسی مبهوت و مات آنچه شد
دودی اگر آید برون از آه سینه سوز ما
از اضطراب حادثه امشب نمیخوابد کسی
ناباورانه زیر لب، فردا رود آن مقتدا؟ای دل بسوز امشب
لالههای فاطمه پرپر میان خاک و خون
در گلستان بلا چون یاسمن افتادهاندالتماس دعا
امشب سواد فاجعه ای گشته برملا
از عمق دشت های مِه آلود کربلادیشب اگر چه ره به سوی قتلگاه برد
از موج خیز غم به برادر پناه بردامشب صداقت دیدهاش مهمان اشک است
بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟نیمهای از بسترش در آتش سوخت
زینب مگو تمامت صبر خدا بگو
خورشید عصر واقعهٔ کربلا بگوحرامی آمده سمتِ حرم دعایی کن
که دخترانِ تو را دستِ خیزران ندهدآشنا با لحظههای غربت و خاموشی ام
خلوتم را لا جرم شام غریبان کردهامشام غریبان بر عزاداران حسینی تسلیت باد
مرثیه خوان روح من! امشب بیا بخوان
امشب روایت دگر از کربلا بخوانشب شام غریبان است
عکس شهدا امشب در قرص مه افتاده
حاجتم این است که تو ای ساربان سار بان
اگر صبح قیامت را شبی است، آن شب است امشب
طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب
صبا از من به زهرا (س) گو بیا، شام غریبان بین
که گریان دیده ی دشمن به حال زینب است امشبقامت ز ینب ز غمش خم شده ساربان ساربان
سر خورشید را جدا کردند
فریاد که کشتند امام شهدا را
ظرف دو ساعت این همه نیزه شکسته؟
اشک را در چشم خود همواره پنهان کردهام
بغض را مهر گلو گیر گریبان کردهامطوفان فرو نشست ولیکن میان خاک
یک کهکشان سوخته دیدم که سر نداشتهر یک تنی به رنگ شقایق به برگرفت
از عمق روح صیحه زد، آفاق درگرفتخالی است هر سو بنگری از مرد و مردی
طعنه به مردان میزند سودای دردی
شام غریبان است و یارانم شکستند
میلرزد آوای دلم شاید ز سردی!