اشعار اربعین 1401 + اشعار احساسی اربعین امام حسین • مجله تصویر

اینجا در گل نشستند
مکاشفات وحی در محمل نشست

همون خواهری که سر شام غوغا کرد
همان ریحان پیامبر می آید

اینجا منبع من بدون گنج فرو ریخته است
از برگ لاله هایم خون جاری شد

اشعار اربعین

شعری در مورد اربعین حسینی و امام حسین

در کاروانی از سرزمینی دور
او از دیوار به گوش جان خواهد رسید

اینجا شما غرق در خون هستید، یک دور ستاره
در اینجا او از گوش، گوشواره های دشمن شلیک کرد

«از خانه من در این بیابان نترس
شمر دون با خنجر برمی گردد.

متن مداحی اربعین حسینی

تصویری دردناک و داغ در آینه دارم
چون در سینه ام آفتاب و آتش گرفتم

من چیزی را که دیدم و تو در مورد من می دانستی نمی گویم
هرجا رفتم تو همدم من بودی
حسین جانم حسین جانم

اینجا چو خانه به خانه می سوخت
زانوهای بچه ها مثل پر پروانه می سوخت

از این دیدار وحشیانه از خانه ما
تمام خون قلب از چشم ها می آید

اینجا ظالمانه علی را زدند
یاس تبدیل به سوسن شلاقی شده است

ای کربلا! گل یاس من کجاست؟
ای وادی خون! اکبر و عباس چه کسانی هستند؟

گل من پر شده و بوی گلاب از خاکش می آید
بگو باغ سرخ من گل من گل من گل من
حسین جانم حسین جانم

نوای «وای وای» جان زهرا
صدای حیدر به گوش می رسد

«به من گوش کن خاله! از گهواره تا گور
در این بیابان صدای اصغر می آید».

اینجا جبهه اکبر جدا شد
پدر تماشا کرد و فرزندش قربانی شد

عباس در اینجا مدفون بوده و هست
هم مشک خالی، علم، دست عباس

کاش صدها سال به خاطر بدن تو بود
کاش جنازه ام کنار تو می مرد

گلاب از چشم هر آدمی جاری می شود
که بوی عطر پیغمبر می آید

می خواهم زنده راه یثرب را طی کنم
اگر زهرا بپرسد حسین کیست، چه بگویم؟

خون جگر روی صورتم جاری شد
برای حمرا پیراهن آوردم، یوسف من نیست

آب را اینجا ممنوع کردند
شیر را با تیر آبیاری کردند

اینجا هرکسی چه دارد و چه ندارد دارد
باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند

اینجا ظلم بر عترت و علی بود
قرآن زیر پا گذاشته شده است

با غنچه بی گل چه کردی؟
با خنجر خشک علی اصغر چه کردی؟

با اشک در دلم گریه می کنم
چگونه بدون تو به مدینه بروم؟

«اما عمه! التماس میکنم
آرزوی سالک را بپذیر».

بعد از اربعین غم و هجران
بیا برادر خواهر

دود زینب اینجا را می پیچید
حرم زینب بریده شده است

اگر از کربلا سفر کرد، غمگین
غم انگیزتر از همیشه خواهد بود

غیر از اشکم گلابی نیاوردم
که هرگز آب را بدون گریه ننوشیده ام
حسین جانم حسین جانم

اشعار احساسی اربعین حسینی

ای ساربان! ای ساربان! نگهبان
آمد به قافله خانه سرایدار

بگذار پنهان بماند تا دلم بسوزد
این صفحه را با قلب خود بخوانید



مجله ازدواج

همان خواهری که هیچ کس نمی شناسد
بیا به باغ لاله های پر

فکر کنم کاروان اهل بیت است
با دل به کعبه بیا

بیا با این کبوترها بخونیم
آهنگی که غم را به غروب می آورد:

همون خواهری که با جادو حرف میزنه
خالق هر جا بیاید، خواهد آمد

«شمیم جانفضایی کوی بوبام
بگذار در گوش تو زندگی کنم”

“برای مدتی افسار را نگه دارید
که لیلا مورد استقبال اکبر قرار می گیرد»

همون خواهر ولی گیج
او با لباس مشکی و بنفش می آید

“فکر کنم کربلاست خاله!” بستن
که بوی مشک خالص و عنبر می دهد”

سپیده دم از در بیرون می آید چون کله غم
بگذار شر از سینه بیاید، آه از دل

در اینجا دشمن بر زخم پیامبر نمک زد
هر برگ گل با غصب فدک مهر شد

محمل ماران، محمل ماران، شهر دل اینجاست
اینجا خانه این قافله خسته است

آهنگ غمگین به استقبال یک هنگ
کبوترهای بی بال و پر

من با دوستم گفتگوی بی صدا دارم
من هجده عاشق در سینه سوزانم دارم

نمیدونم بدون تو چیکار میکردم
از هجده سالگی فقط یک پیراهن همراهم بوده است
حسین جانم حسین جانم

اینجا صدای تشنگی بلند شد
در هنگام تشنگی نیز برای آب گریه می کرد

اینجا همه از خاندان پیامبر هستند
سر خیرالبشر را بریدند

بعد از حسین من از جانم بهم خورد
ای کاش با آن کودک سه ساله مرده بودم