مِهرتاش: (مِهر = مهربانی، محبت + تاش (ترکی))، روی هم به معنای هم مهر؛ (به مجاز) با محبت و مهربان
بابک: پرورنده و پدر را گویند؛ خطاب فرزند به پدر از روی مهربانی؛ پدر جان؛ پدر اردشیر
بِهیاد: (به + یاد) دارندهی بهترین یاد؛ کسی که از او به نیکی یاد میکنند.
الیا: الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
خردادبه : مرکب از خرداد (نام فرشته نگهبان آب) + به (بهتر، خوبتر)
خدادوست : دوستدار خداوند
صاحب : دارنده، مالک، دارا؛ همنشین و همصحبت، یار؛ فرمانروا و حاکم
شاها: نام قلعهای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود.
غلامعباس: ارادتمند و فرمان بردار عباس (منظور حضرت عباس(ع))
غیاثالدین: پناه دین و آیین
پویان: آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، روان؛ دونده، دوان، شتابان؛ جوینده؛ جستجو کننده.
جویا : جستجو کننده، جوینده
ضیا : پرتو، روشنایی، روشنی، ضوء، نور
ذَبیح : ذبح شده، مذبوح
فرداد: فر + داد، داده شکوه، زیبایی و جلال
هومن: نیک اندیش
خرداد : کمال، رسایی، نام ماه سوم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، از شخصیتهای شاهنامه
متین: دارای پختگی، خردمندی و وقار، دارای متانت؛ استوار، محکم؛ از نامها و صفات خداوند
خابان : نام سردار ایرانی در زمان رستم فرخزاد
هودادمعنی: نیک آفریده، داده خوب، داده نیک
قلندر: هر یک از افراد قلندریه، فرقهای از صوفی که به دنیا بی توجه و نسبت به آداب و رسوم بی قید بودهاند.
سامان: سرزمین، ناحیه، محل، مکان؛ ترتیب و روش چیزی یا کاری، ثروت، دارایی، قوت، توانایی؛ صبر، آرام و قرار
خدابخش : عطای الهی، بخشیده خداوند
ظهور : بروز، پدید، پیدایی، پیدایش، تجلی، جلوه، طلوع، وقوع، هویدایی
هوراز: دوست صمیمی
دانا: دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، عالم، علیم.
خردادپرویز : نام یکی از پادشاهان ساسانی
چاووش : آن که پیشاپیش زائران با صدای بلند و به آواز اشعار مذهبی میخواند؛ مأمور تشریفات در دربار؛ نقیب لشکر و قافله.
ثابت : پابرجا، استوار، پایدار
غازی: جنگجوی مذهبی، عنوان چندتن از پادشاهان و افراد تاریخی
صابر : صبور، صبر کننده، شکیبا؛ از نامهای خداوند
گژدهم : از شخصیتهای شاهنامه، نام دژدار ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی
صَباح : بامداد، صبح در مقابلِ مَسا؛ روز
رادمهر: خورشید بخشنده، بخشنده همچون خورشید
سورنا: سُرنا، سردار دلیر پارتی معاصر اشک سیزدهم
عارف: آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد، دانا، آگاه، نام شاعر ایرانی قرن چهاردهم، عارف قزوینی
فرنود: برهان، دلیل
رامسین: گونهی کهنه رامتین به معنی سازنده و نوازنده است.
کیاشا: شاهنشاه، شاه شاهان، مرکب از کیا (به معنی حاکم، سلطان، فرمانروا) + شا (مخفف شاه)
ژافه : نوعی گیاه بدبو، نام پسر سوم نوح
فرزام: لایق، درخور، شایسته
سامیار: ثروتمند
ثهلان : نام کوهی است که شعرا به آن تمثل میکنند
ضحا : وقت قبل از ظهر.زمانی پس از برآمدن آفتاب
پدرام: آراسته؛ نیکو؛ خوشدل، شاد؛ سرسبز وخرم؛ مبارک، فرخ، خجسته؛ شادی، خوشحالی.
مِهربُد: محافظ یا نگهبان مهربانی و محبت؛ (به مجاز) شخصِ مهربان
آتیلا: (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی
خدابنده : بنده خداوند، لقب سلطان محمد اولجایتو پادشاه مغول
قیوم: قائم به ذات، بسیار پایدار، از نامهای خداوند
بَرسام: آتش بزرگ مرکب از بر (مخفف ابر) + سام (آتش)، نام یکی از سرداران یزگرد ساسانی، از نامهای شاهنامه؛ فرزند بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید.
ثامر : میوه دهنده، ثمردهنده
پَرهام: فرشته خوبی، همچنین به معنی پیر همه (پدر همه) میباشد. معادل عبری آن آبراهام میباشد. نامی است پارسی باستانی و معرب آن ابراهیم است، صورت فارسی ابراهیم.
خرمشاد : با طراوت و شاداب
مانی: اندیشمند
زانکو: به دنبال دانش و علم، شبیه به کوه
ثاقب : معنی: هوشیار، تند دریابنده (ذهن، فکر)، روشن، فروزان
قائم: ایستاده، به حالت عمودی قرار گرفته؛ لقب امام دوازدهم شیعیان که غایب است (عج)
سیروان: عربی ساربان، نام رودی در غرب ایران که از استانهای کردستان و کرمانشاه میگذرد.
اسم های پسر ایرانی
بهدین: پیرو آیین زرتشتی
خوزان : نام پهلوانی ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
صانع : سازنده، آفریننده؛ صنعتگر؛ آفریدگار، خداوند
بِهنیا: نیک نژاد، دارای اصل و نسب، اصیل، شریف.
گهار : از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی
مِهداد: (مِه = مِهتر، بزرگتر + داد = داده) (به مجاز) بزرگزاده
ضحاک : خنده کننده
ژیان : خشمناک و غضبناک؛ بیباک و شجاع
قیطون: از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه مصر در زمان حکومت اسکندر مقدونی
چالاک : دارای سرعت و مهارت در عمل، چابک؛ بلند؛ آراسته؛ بزرگوار
طَیب : پاک، پاکیزه، مطهر
نام های جالب پسر ایرانی
فرزین: وزیر در بازی شطرنج
خردادبرزین : نام پزشکی ایرانی در دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی
ژورک : پرنده ایست سرخ رنگ به بزرگی گنجشک و بعض گویند پرنده ایست که سر و گردن او سرخ میباشد و او را سرخاب گویند
چراغعلی : چراغ (فارسی) + علی (عربی) روشنایی که از علی میتابد.
ژاماسب : جاماسب، از شخصیتهای شاهنامه، نام خردمندی ایرانی، وزیر و راهنمای لهراسپ و گشتاسپ پادشاهان کیانی
فرهاد: از شخصیت های شاهنامه و از پهلوانان ایرانی جزو سپاه کیکاووس پادشاه کیانی، عاشق افسانهای شیرین
گلینوش : از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار شیرویه پادشاه ساسانی
پندار: فکر، اندیشه، وهم، گمان، ریشه پنداشتن (اسم دختر و پسر)
پویا: ویژگی آن که حرکت میکند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است؛ آن که برای به دست آوردن چیزی میکوشد، دونده پی چیزی وجویندهی آن
غانِم: غنیمت گرفته و بهرهمند
شهراد: پادشاهِ جوانمرد
گرمایل : گرمانک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک
غضنفر: شیر بیشه
گردآزاد :پهلوان آزاده، از پهلوانان حماسه ملی ایران
کسرا: کسری، معرب از فارسی، عربی شده اسم فارسی خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
قباد : محبوب، شاه محبوب، سرور گرامی؛ در شاهنامه پهلوان ایرانی
اَشکان: منسوب به اشک که بانی و مؤسس خاندان اشکانیان بود.
طهماسب : تهماسب، دارندهی اسب قوی؛ نام دو تن از پادشاهان صفوی
قطب الدین: محور آیین و کیش
قنبر: نام یکی از تابعان علی (ع)
خدایار : آن که خداوند یار اوست
ژابیز : نام گیاهی و دارویی گیاهی که به بومادران (بوی مادران) معروف است، اشک آتش
ژنگ : چین و شکنجی که بر روی و اندام مردم پدید آید از پیری. (برهان ). آژنگ. و ظاهراً ژنگ بدین معنی مخفف این کلمه است
صفا : یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشههای موسیقی ایرانی، نام کوهی در مکه
ظافر : ظفریابنده، پیروزی یابنده
ژاییز : ژاییژ، شراره آتش
باربد: پسوند محافظ یا مسئول، خداوندِ بار (بارگاه)، پردهدار؛ نوازنده و موسیقی دان معروف دربار خسرو پرویز.
غلاممحمّد: ارادتمند و فرمان بردار محمّد، (منظور حضرت محمد (ص))
شهاب: پدیدهای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده میشود، بزرگی و جلال
غالب: غلبه کننده بر دیگری در جنگ، فاتح، پیروز؛ مسلط، چیره؛ نام هشتمین جد پیامبر اسلام(ص)
چکاد : بالای کوه، قله
قاسم : بخشکننده، مقسم
شهیار: همدم، همنشین و مونس شاه؛ نظیر و همتای شاه؛ (به مجاز) بلند مرتبه
گرداب :از شخصیتهای گرشاسب نامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه گرشاسب پهلوان نامدار
بَردیا: دومین پسر کورش بزرگ و برادر کمبوجه (سومین پادشاه هخامنشی) است که در اوستایی به معنای بلند پایه است.
کامیار: کامیاب، آنکه کام و نشاط دوست اوست، کامروا و پیروز
ذاکر : آنکه خدا را ستایش میکند، آن که ذکر خدا میگوید؛ یاد کنندهی خدا؛ یاد کننده
رادوین: جوانمرد کوچک
آبتین: اسم پدر فریدون پادشاه پیشدادی، و نیز از شخصیت های شاهنامه فردوسی، به معنی روح کامل، انسان نیکو کار
گروخان : از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در دربار کیخسرو پادشاه کیانی
راژان : خوابیدن، جنبیدن گهواره، روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه
عرشیا: ملکوتی آسمانی، مرکب از عرش + الف نسبت
ثالث : سوم
حامی: منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، پشتیبان.
اسم های قشنگ و جدید ایرانی برای پسر
غلامحسن: ارادتمند و فرمان بردار حسن (منظور امام حسن(ع))
پوریا: بسیار دارنده
خسروزاد : زاده پادشاه
آریان: (تلفظ: āriyān) منسوب به آریا، آریایی، آریا
گشواد : کشواد، دارای بیان شیوا و فصیح است
بهداد: آفریده خوب
گرستون : از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار سپاه ماهوی سوری
هوفر: مرکب از هو به معنای خوب بعلاوه فر به معنای شأن و شکوه و شوکت، شأن و شکوه نیک، شان و شوکت خوب
چهربرزین دارنده نژاد برتر
ژاو : خالص و چکیده هر چیز
هوتن: نیرومند، خوش اندام، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی
آبان: آبها، (در گاه شماری) ماه هشتم از سال شمسی، (در قدیم) نام روز دهم از هر ماه شمسی، (در اعلام) نام فرشته ی موکل آب و تدبیر امور مسائل آبان ماه
رامتین : رامسین، رامین، نوازنده، سازنده؛ نام شخصی که واضع چنگ بوده
شادمهر: ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است.
رایبد: به ضم ب، دانشمند، حکیم، دانا، خداوندگار خرد، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت
گرازه : از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه کیکاووس پادشاه کیانی
اَرسام: به معنای آرشام
خورزاد : نام یکی از پسران خسروپرویز پادشاه ساسانی
قَیس: با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، سختی، اندازه کردن، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن
صدرا : منسوب به صدر
گلشاه : نخستین انسان روی زمین به عقیده پارسیان
وارتان: نام پسر بلاش اول پادشاه اشکانی
قادر: دارای قدرت، توانا؛ از نامها و صفات خداوند.
داتام: (تلفظ: dātām) آفریننده و مخلوق، نام یکی از فرماندهان پارسی کاپادوکیه
دایان: سرافرازی، تکیه گاه
یاسین: نام سورهای در قرآن کریم
بِنیامین: یعنی پسر دست راستِ من؛ آخرین پسر حضرت یعقوب (ع) و برادر تنی حضرت یوسف (ع).
واروژان: کبوتر نر
بِهنود: از کلمات دساتیری به معنی پسر عزیز، نام پادشاهان هند
خشنود : خوشنود ، راضی
توحید: یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ اخلاص
خداآفرید : آفریده خداوند
ادیب: زیرک، نگاهدارندهی حد همه چیز؛ بافرهنگ، دانشمند؛ خداوند ادب؛ آن که در علوم ادبی تخصص دارد.
ضیغم : شیر. اسد. شیر قوی. شیر درنده. شیر گزنده.
شاهین: نوعی پرندهی شکاری از خانوادهی باز؛ برج میزان
دانوش: نام شخصی در داستان وامق و عذرا
ژیگس : نام نیزه دار سادیارتس آخرین پادشاه لیدی از سلسله ٔ هرقلی ها. نام پدر میرسوس سردارپارسی بعهد داریوش بزرگ
بهنام: دارای نام نیک
اسم پسر کمیاب با حرف پ
بزرگمهر: بسیار مهربان، طبق روایات نام وزیر فرزانهی انوشیروان که در منابع فارسی و عربی او را به برخورداری از خرد استثنایی و تدبیرهای حکیمانه وصف کردهاند.
آراز: ارس؛ (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفهی آس
باراد: نام کسی که در زمان شاپور یکم پادشاه ساسانی زندگی کرده ونام او در کتیبه کعبه زرتشت آمده است.
فرشاد: شادمان، مسرور، خوشحال، هم چنین به معنی روح و عقل، کره مریخ
سپهر: آسمان؛ روزگار
قَهار: نیرومند، پر زور؛ سلطه گر و غالب و چیره؛ از نامها و صفات خداوند
خشایار : تغییر یافته خشایارش، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر، شاه دلیر نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی
ضَرغام : اسد، شیر، صفدر، ضیغم، بهادر، بی باک، دلاور، شجاع